سیمای نامطلوب فرهنگ و وضعیت استقلال کشور در دوران پهلوی (رویارویی همه جانبه رژیم پهلوی با فرهنگ اسلامی و استقلال کشور)(۴)

سرتیپ دوم پاسدار دکتر عباسعلی فرزندی
۲۰ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۴:۳۱ یادداشت تحلیلی
تعداد بازدید:۳۳۵
سیمای نامطلوب فرهنگ و وضعیت استقلال کشور در دوران پهلوی (رویارویی همه جانبه رژیم پهلوی با فرهنگ اسلامی و استقلال کشور)(۴)

پهلوی دوم ادامه دهنده راه پدرش در ابعاد و حوزه‌های گوناگون به ویژه در حوزه فرهنگی و سیاسی بود. محمدرضا پهلوی علاوه بر تحمیل وضعیت اسفناک اقتصادی، معیشتی، بهداشتی و اجتماعی بر ملت ایران، با توجه به خویی دیکتاتوری و ماهیت وابسته به بیگانگان و ظرفیت‌های ضدفرهنگی خود بر باستان گرایی مفرط، تقلید کورکورانه از غرب و اسلام زدایی تاکید می ورزید، بر این اساس در طول دوران حاکمیت خود به ویژه در دهه چهارم آن حاکمیت ویرانگر و منحوس، با بهره‌مندی از حمایت آمریکا و تکیه بر درآمدهای نفتی زدند درآمدهای نفتی روند فرهنگی و سیاسی کشور را به گونه‌ای رقم زد که مردم نقشی در اداره کشور نداشته باشند و فرهنگ اسلامی - ایرانی در معرض تهاجم بیگانگان و مزدوران آنها قرار گیرد. توسعه نفوذ آمریکا در ایران و بی ارادگی و در موارد زیادی، عزم فرهنگ ستیز حاکمیت در دوران پهلوی دوم سبب شده بود اوضاع فرهنگی - اجتماعی کشور و سیاست خارجی ایران روندی را دنبال کند که نتیجه آن اضمحلال فرهنگی و هویت ملی ایران بود به گونه‌ای که به نظر دلسوزان ملت ایران و صاحب نظران منصف بین المللی و حتی اقرار دشمنان این ملت و حامیان رژیم پهلوی، محمدرضا به میزانی تابع آمریکایی ها شده بود که گفته می‌شد او بیشتر از اهداف ایران برای مقاصد آمریکا فعالیت می کند. او با تمرکز بر عیاشی، منفعت پرستی خاندانی و خویشاوندسالاری، ایران را وابسته تام به آمریکا نموده و فرهنگ انسانی - اسلامی ایران و مردم فرهیخته کشور را لگدمال کرده بود. رژیم پهلوی با باز نمودن دست بیگانگان در اداره امور با اهمیت کشور و ارزش زدایی، گسترش مراکز فساد، برنامه‌ریزی، تشویق و ترغیب بی بند و باری های سازمان یافته، با هویت دینی - تمدنی ملت ایران مبارزه کرد و خسارت های جبران ناپذیری را بر کشور و ملت تحمیل نمود تا اهداف بیگانگان را در کشور محقق کند. غالب سیاست های فرهنگی رژیم پهلوی ضدیت با اسلام و تاکید بر پیروی از غرب بود که این سیاست در سال‌های پایانی آن رژیم تشدید شد. پهلوی دوم، اگرچه در دین زدایی و مخالفت با ارزش‌های مذهبی، ادامه دهنده راه رضاخان بود، اما روند مخالفت او با دین و آموزه‌های دینی به دلیل رحلت آیت‌… بروجردی سرعت بیشتری یافت و به صورت خاص در دهه پایانی آن حکومت منحوس گستره بیشتری یافت.او با سرکوب علما، زندانی کردن دلسوزان و فعالان فرهنگی - سیاسی کشور و اعمال شکنجه های قرون وسطایی و دین مداران و انقلابیون و محروم سازی آنها از حقوق اولیه اجتماعی، میدان دادن به دین ستیزان از جمله بهایی ها، گسترش مراکز فحشا، تبدیل ظرفیت‌های فرهنگی (رادیو، تلویزیون، نشریات و...) به امور غیر فرهنگی و اخلاقی، اوج فرهنگ ستیزی و وابستگی به بیگانگان را به نمایش گذاشت و این موارد، بخشی از تلاشها و اقدامات رژیم پهلوی در رویارویی با فرهنگ اسلامی و استقلال کشور بود، در واقع نه تنها بی‌توجهی به ارزش‌های اسلامی و ایرانی، بلکه ارزش ستیزی و بی تفاوتی نسبت به خواسته‌های مردم مسلمان و علمای اسلام، رواج فساد و فحشا، مقابله با شعائر اسلامی و عدم مراعات عفت عمومی، اشتغال بهایی‌ها و صهیونیست‌ها در پست‌های کلیدی و حساس دولتی، دخالت ده‌ها هزار مستشار آمریکایی در حوزه‌های سیاست گذاری، برنامه‌ریزی و حتی در حوزه های مدیریتی، کشور را در ورطه نابودی فرهنگی تمدنی و استقلال قرار داده بود. جشن هنر شیراز نمونه‌ای از اقدامات پهلوی دوم در حوزه ترویج فساد و مبارزه بسیار موهن با ارزش‌های اسلامی - اخلاقی بود که رژیم پهلوی، گستاخانه به آن مبادرت نمود. روی دیگر سیاست‌ها، برنامه‌ها و اقدامات فرهنگی رژیم پهلوی، غرب‌گرایی بی حد و مرز بود، در واقع، در این دوره، غرب به ویژه آمریکا نهایت آمال رژیم پهلوی تصور می شد، از این رو همه کوشش و تلاش محمدرضا در راستای تقلید از ارزش‌های غربی خلاصه شده بود، این غرب باوری و غرب گرایی در حوزه های آموزش، حجاب، مطبوعات، رسانه ها و … بدون حد و مرز دنبال می‌شد.در نظام آموزشی عصر پهلوی در سطوح مختلف به ویژه نظام دانشگاهی، غرب گرایی به جای خودباوری و توسعه علم و فرهنگ حاکم بود، همچنین در نظام دانشگاهی پهلوی نه‌تنها رفتارهای غیر ادبی ترویج می شد، بلکه از رفتارهای ارزشی و اسلامی دانشجویان همانند حجاب دختران نیز ممانعت به عمل می‌آمد، به گونه ای که ساواک در پاسخ به درخواست شهربانی در سال ۱۳۵۵ برای جلوگیری از ورود دختران چادری به دانشگاه پیشنهاد می کند با مسخره کردن این دختران و هو کردن کلاغ سیاه و نظیر آن!!!، کاری کنند که دختران نتوانند با چادر بیایند یا چادر را از سر بردارند.وزیر آموزش و پرورش وقت نیز در سال ۱۳۵۲ طی بخشنامه‌ای دستور ممنوعیت پوشیدن چادر برای دختران دبستانی را صادر کرد، رژیم پهلوی در حجاب زدایی و حجاب ستیزی در حدی پیش رفت که شورای هماهنگی امور اجتماعی در سال ۱۳۵۵ طرحی را به تصویب رساند که چادر برای دانش آموزان، دانشجویان و کارمندان ممنوع شد و ورود زنان چادری به وزارت خانه ها، سازمان های دولتی، کتابخانه ها، اتوبوس های شرکت واحد و مجامع عمومی ممنوع اعلام شد و آنها از مسافرت با هواپیما و خدمات اجتماعی محروم شدند.مطبوعات و رسانه ها نیز روش های مبتذلی را در تقلید از غرب در پیش گرفتند. چاپ گسترده نشریاتی چون: زن روز، تهران مصور و...با عکس ها و مطالب کاملاً ضد اخلاقی توسط افرادی فاسد برای بی‌هویت سازی دختران و پسران جامعه می کوشیدند در حدی که برخی نشریه زن روز آن زمان را با عنوان (کاباره کاغذی) یاد می کردند. رادیو و تلویزیون نیز به عنوان ابزاری برای ترویج ارزش‌های فرهنگی مورد توجه رژیم و مقابله با ارزش‌های دینی عمل می‌کرد، رادیو و تلویزیون برنامه هایی را تولید و اجرا می کرد که ظرفیت سازی برای فرهنگ بیگانه باشد و افکار ایرانیان را برای پذیرش برتری فرهنگ بیگانه آماده کند و مهم این است که طبق نظر باری روبین تحلیلگر امریکایی می نویسد: «در دوران پهلوی در عرضه و معرفی فرهنگ و تمدن غربی به مردم ایران، بدترین و مبتذل ترین جنبه های این فرهنگ انتخاب شد که ضربه حاصل از آن برای جامعه مذهبی و سنت‌گرای ایران قابل تحمل نبود، فیلم های امریکایی که بیشتر از انواع مبتذل آن بودند، بیش از ۳۰ درصد برنامه های تلویزیونی و پرده های سینما ها را اشغال کرده بودند. غرب گرایی افراطی رژیم پهلوی در حدی بود که فرهنگ و تمدن ایرانی دستمایه تمسخر و تحقیر حامیان غربی پهلوی نیز قرار می گرفت، در واقع رژیم پهلوی با سیاست اسلام زدایی و مقابله با فرهنگ بومی به غرب و به ویژه آمریکا کمک می‌کرد تا از راه فرهنگ، ضمن استحاله هویت ملت ایران، استقلال فرهنگی کشور را کاملاً از بین برده و فرهنگ وابستگی و منحط غربی را در جامعه اسلامی ایران نهادینه کند تا بتواند بدون هیچ مقاومتی و حتی با افتخار و عرض ارادت از طرف مهره های وابسته به خود، ذخایر غنی کشور را به غارت ببرد، لذا باید گفت: رژیم پهلوی و به ویژه پهلوی دوم در عمل با روی آوردن به هویت سازی وارونه ایدئولوژیک و تلاش برای نفی اسلام و مظاهر آن در جامعه، همچنین سرسپردگی به غرب و مظاهر آن، غربی سازی ایران و در نتیجه، تهی سازی آن از فرهنگ و هویت غنی ایرانی - اسلامی را هموار کرد.در خصوص استقلال کشور نیز با مستندات فراوان می‌توان گفت محمدرضا نیز مانند پدرش، ستون های قدرت و حکومت خود را بر ارکان دربار و خویشاوندان، قدرت بروکراسی و دفاعی وابسته و در کنار آن برخورداری از ابرقدرت آمریکا استوار ساخته بود. پهلوی دوم در کنار ظلم و استبداد داخلی به امریکا تکیه بی چون و چرا داشت و پیوندهای سیاسی، اقتصادی و نظامی بی‌سابقه‌ای را با امریکا برقرار کرده بود. پهلوی دوم حکومت دست نشانده ای محسوب می شد که در سیاست داخلی کاملاً تابع خواسته‌های امریکا بود و در سیاست منطقه‌ای و خارجی به ایران نقش‌هایی واگذار شد که بخشی از هدف سیاست خارجی امریکا را محقق می کرد که ورود ایران در پیمان نظامی بغداد، پیمان دفاعی دو جانبه ایران و آمریکا، شناسایی رژیم صهیونیستی و … نمادی از نقش آفرینی های ایران در چارچوب اهداف و سیاست‌های امریکا به حساب می‌آید. در واقع به دلیل اینکه پهلوی دوم علاوه بر خوی استبدادی و وابستگی خود، بعد از کودتای ۲۸ مرداد، بازگشت خود به حکومت را مدیون و مرهون انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها می دانست و در وابستگی روانی و سیاسی غوطه ور بود و به دلیل اینکه در این عرصه ها خود را وابسته می دانست، تحقق منافع آمریکا در سیاست خارجی را تعهد بی‌چون و چرای خود تلقی می کرد، لذا روابط رژیم و آمریکا به حدی گسترش یافته بود که دست آمریکایی‌ها را در ستون کشور در حوزه‌های سیاست گذاری، برنامه‌ریزی و مدیریت به صورت کامل باز گذاشته بود، این وابستگی در حوزه‌های راهبردی تر از جمله حوزه دفاعی - امنیتی کاملاً سایه افکنده بود، اگرچه بعد از کودتای ۲۸ مرداد و روی کار آمدن مجدد پهلوی دوم، آمریکایی ها تصمیم گرفتند ایران را به پایگاه اصلی خود در منطقه تبدیل کنند، در همین راستا با ایجاد دستگاه ضد اطلاعات در ارتش و تأسیس ساواک، با ترکیبی از ساختار سیا، اف.بی.آی و موساد، با اختیارات بسیار وسیع و تعریف کردن مأموریت های داخلی و خارجی برای ساواک، آن را در عمل به بخشی از شبکه سیا در منطقه تبدیل کردند و شبکه سیا و ساواک به صورت هم افزا، اهداف آمریکا را در ایران و منطقه دنبال می‌کردند.

وضعیت دفاعی کشور متأثر از خودباختگی محمدرضا و وابستگی روانی - سیاسی او به آمریکا در حوزه‌هایی بود که می‌توان آن را دلیل اساسی در وابسته سازی کشور به آمریکا دانست، در واقع، تأکید و روی آوردن رژیم پهلوی به تقویت بنیه دفاعی که در دهه ۵۰ به صورت شگفت‌آوری افزایش یافت، به گونه‌ای که بیش از ۲۰ درصد از درآمد نفتی نسبتاً بالای آن دوره صرف خرید تسلیحات از آمریکا می شد و با نظارت مستقیم مستشاران آمریکایی در سازمان دفاعی - نظامی جای می گرفت و در زمان نیاز با تدبیر آنها به کارگیری می‌شد، ریشه در کیفیت سیاست خارجی ایران در قبال آمریکا و پذیرش نقش‌هایی داشت که از سوی آمریکا به رژیم پهلوی واگذار شده بود و برخاسته از نیازها و الزامات درونی کشور نبود. نکته مهم آن است که آمریکایی‌ها در آموزش فنی تجهیزات، محدودیت های سخت و شدیدی را اعمال می کردند و از کنجکاوی و تفحص افسران ایرانی در یادگیری برخی مسائل فنی، به شدت جلوگیری می کردند. صرف هزینه های هنگفت نظامی از خزانه ملت و در راستای علاقه شخصی محمد رضا، اجرای دکتر بن نیکسون و واگذاری نقش ژاندارمی منطقه به ایران، نه تنها دستاوردی برای مردم ایران نداشت، بلکه خسارت هم محسوب می شد؛ زیرا تقویت بودجه نظامی ناتوان از حفاظت از استقلال کشور، می‌توانست غیرکارکردی بودن را از مهمترین ویژگی‌های قدرت دفاعی رژیم پهلوی را در پی داشته باشد، به عنوان نمونه این غیر کارکردی به آن سبب بود که با وجود هزینه های هنگفت نظامی که رژیم پهلوی به ایفای نقش ژاندارمی خود در منطقه مباهات می‌کرد با فشار انگلیس، بحرین در سال ۱۳۵۰ از ایران جدا شد!

این وضعیت پیامدهایی برای ملت ایران داشت که می‌توان: ۱- لگدمال شدن عزت ملی با جولان مستشاران آمریکایی و تضعیف اعتماد به نفس ملی ۲- از دست رفتن استقلال ملی و محکم شدن بندهای اسارت و وابستگی کشور به آمریکا ۳- تولید نفرت در میان مردم منطقه نسبت به ملت ایران ۴- خشونت در داخل به دلیل تمرکز سازمان های امنیتی بر کنترل آزادی های مشروع مردم ۵- تبعات جبران ناپذیر بر اقتصاد کشور و اتلاف سرمایه های ملی و … را از جمله این پیامدها دانست.

بر اساس ویژگی، شرایط و وضعیت ذکر شده در حوزه های اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و … در دوران پهلوی می‌توان گفت با تداوم آن رژیم وابسته، اسلام ستیز و خودکامه نه تنها اوضاع ایران بهبود نمی یافت، بلکه روز به روز وخیم تر می شد؛ زیرا با وجود سیطره سرمایه داری بین المللی، برای منابع و ثروتهای ایران و حاکمیت رژیمی دست نشانده که خود را موظف به تأمین منافع اربابان خود می‌دانست، امکانی برای پیشرفت کشور وجود نداشت، در این وضعیت ملت ایران با رهبری پیامبرگونه و حکیمانه امام خمینی (ره) در سایه خودباوری، اعتماد به نفس و خودشکوفایی، انقلابی استثنائی رقم زدند که رژیم وابسته پهلوی و اربابان آن رژیم را در تعیین سرنوشت کشور کنار زدند و راه پیشرفت و تکامل را برای خود و ملت‌های مسلمان و مظلوم با برقراری نظام دینی - مردمی تحت عنوان جمهوری اسلامی باز نمودند، در این راستا روایت دست آوردهای انقلاب اسلامی و نظام برخاسته از آن هرچند به اختصار بسیار ضروری است. ‌‌‌‌‌‌‌

کلید واژه ها: رژیم پهلوی ملت ایران استقلال فرهنگ سردار فرزندی


نظر شما :