وضع فلاکت بار اقتصاد و معیشت در رژیم پهلوی(اصول اقتصادی و تهدید زندگی واقعیت محوری سیمای عمومی جامعه) ملت ایران(۳)

سرتیپ دوم پاسدار دکتر عباسعلی فرزندی
۲۰ بهمن ۱۴۰۰ | ۱۴:۱۶ یادداشت تحلیلی
تعداد بازدید:۱۴۲
وضع فلاکت بار اقتصاد و معیشت در رژیم پهلوی(اصول اقتصادی و تهدید زندگی واقعیت محوری سیمای عمومی جامعه) ملت ایران(۳)

رژیم بیگانه ساخت پهلوی که با طراحی حمایت انگلیسی‌ها در ایران بر سر کار آمد با تمرکز بر خوی دیکتاتوری، منفعت پرستی خاندانی، خویشاوندسالاری، بیگانه پرستی و وابستگی دوره اول خود را در دو دهه فلاکت بار رضاخانی سپری کرد. رضاخان در حالی با فلاکت از حاکمیت خلع و از ایران خارج شد که زمینه های انتقال قدرت به فرزند خود را فراهم کرده بود و قدرت های مداخله گر در ایران ادامه منافع خود را در استمرار حاکمیت در خاندان منحوس پهلوی می‌دیدند و با برنامه ریزی آنها به ویژه دولت استعمار انگلیس، پهلوی دوم بر سر کار آمد تا پروژه وابستگی و بیگانه پرستی، اختلال هویت دینی - فرهنگی ملت ایران را تکمیل کند. پهلوی دوم ادامه دهنده راه پدرش در ابعاد و حوزه های گوناگون به ویژه حوزه فرهنگی و سیاسی و… بود. محمدرضا در حوزه فرهنگ بر باستان گرایی، تقلید تام از غرب و اسلام زدایی و... تاکید داشت و کار نیمه تمام پدرش را دنبال می کرد. با کودتای آمریکایی - انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کشور ایران تحت نفوذ آمریکا قرار گرفت و حوزه های دفاعی امنیتی، سیاست و اقتصاد ایران به جولانگاه آمریکایی ها تبدیل شد. با وجود حکومت مطلقه ای که از یک سو شخص محور بود و از دیگر سو متکی به درآمدهای هنگفت نفتی بود و حمایت خارجی و بیگانه را داشت، روند سیاسی کشور به گونه‌ای رقم خورد که در اداره کشور، مردم هیچ نقشی نداشته باشند و از ابتدایی ترین حقوق و جایگاهی نزد رژیم برخوردار نباشند. ملت ایران علاوه بر تعلق به سرزمین پهناور برخوردار از منابع مختلف برخورداری از تمدن و فرهنگ منحصر به فرد، استعداد و هوش بالا دچار رژیمی شده بود که با تمرکز بر منفعت پرستی، عیاشی و خویشاوند سالاری ایران را کاملاً به بیگانگان وابسته کرده بود و ملت را در تنگنای همه جانبه در حوزه های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی قرار داده بود. توسعه نفوذ آمریکا در ایران سبب شده بود اوضاع داخلی و سیاست خارجی ایران کاملاً بر اساس منافع آمریکا دگرگون شود، به گونه ای «جان دی استمپل» وابسته سیاسی سفارت آمریکا در تهران می نویسد «شاه آنقدر به ایالات متحده نزدیک شده بود که به نظر می رسید بیشتر برای مقاصد آمریکا فعالیت می کند تا هدف های ایران» این وضعیت حاکی از آن است که استقلال ایران به صورت کامل در مقابل آمریکا از بین رفته بود.

در حوزه ی فرهنگ پهلوی دوم باتمرکز بر اسلام زدایی و تقلید از غرب تکیه بر عنصر ایرانیت در مقابل اسلامیت، حجاب زدایی دستوری و نرم‌افزارانه، گسترش مراکز فساد، تشویق و ترغیب هدفمند بی بند و باری های اجتماعی لجام گسیخته تلاش نمود هویت دینی - تمدنی ملت ایران را از بین ببرد. محمدرضا به دلیل ماهیت وابسته خود با صرف هزینه‌های هنگفت نظامی نه تنها به دنبال دستاورد خاصی برای دفاع از اهداف و منافع کشور در مقابل بیگانگان نبود، بلکه خسارت های گسترده ای را به بر ملت تحمیل می‌کرد تا خواسته های آمریکا در منطقه برآورده کند، لذا می‌توان غیرکارکردی بودن را از مهمترین ویژگی های قدرت نظامی رژیم پهلوی تلقی نمود تا شرایط مورد نظر اربابان خود را آماده کند، نمونه‌ای از این ناکارآمدی را می‌توان با وجود هزینه های هنگفت نظامی و درست در زمانی که رژیم شاه به نقش ژاندارمری خود در منطقه مباهات می کرد، در جدایی بحرین از ایران در سال ۱۳۵۰ با فشار انگلیس و رضایت آمریکا مشاهده کرد. در دوره پهلوی دوم با تشکیل ساواک و اعمال فشارهای همه جانبه بر ملت به ویژه نخبگان و موثران جامعه، تشکیل «بنیادپهلوی» به عنوان کانون اصلی فساد در حوزه اقتصادی و مراودات اجتماعی و… زمینه‌های لازم برای چپاول اموال عمومی و تحقق منافع نامشروع خاندان سلطنتی فراهم شد. بنیاد پهلوی که ابزار اصلی شاه و خاندان سلطنتی برای عملیات مالی در داخل و خارج کشور بود با تصاحب بیش از ۲۰۰ شرکت سهامی کنترل بخش های بزرگ کلیدی اقتصادی کشور را در اختیار داشت و شبکه گسترده‌ای از نهادهای اقتصادی شامل: بانک، بیمه، شرکت‌های سرمایه‌گذاری در بخش‌های صنعتی و... تحت پوشش قرار داده بود. این بنیاد سالانه ده ها میلیون دلار از خزانه دولت دریافت قسمتی از فروش نفت نیز به خود اختصاص می داد. اقتصاد و معشیت در دوره پهلوی به گونه ای بود که افول اقتصادی و تهدید زندگی و معیشت اقشار مختلف جامعه از مهمترین واقعیت‌ها در سیمای عمومی جامعه بود. این وضعیت به ویژه از سال های آغازین دهه چهل آثار نامطلوب خود را بر جامعه تحمیل می نمود، به این معنا که با افزایش درآمدهای نفتی که می بایست منجر به رونق اقتصادی مردم و توسعه اقتصادی کشور شود، اما پیامدهای سیاست های توسعه ای رژیم برای اقشار و طبقه های مختلف اجتماعی را ناگوارتر و نامطلوب تر می کرد، به عنوان نمونه :۱- کشاورزی در این دوره دستخوش تحولاتی شدکه نه تنها وضعیت کشاورزی بهبود نیافت و زندگی اکثر روستانشینان همچنان پایین ماند سالهای ۵۱ تا ۵۶ حدود ۴۰ درصد از روستاییان از سوء تغذیه رنج می بردند، حدود ۱۵ درصد از نیازهای غذایی کشور از خارج وارد می شد برای مثال مرغ از فرانسه، تخم مرغ از رژیم جعلی اسرائیل، پنیر از دانمارک وارد کشور می‌شد ۲- در حوزه صنعت اگرچه رژیم درصدد توسعه صنایع برآمد اما به دلیل وابستگی صنعت به بخش نفت و اتکای کامل به کشورهای غربی و شرکت های چند ملیتی، صنعت کشور بومی نشد، ضمن اینکه پیشرفت نسبی صنعت در عین وابستگی نه تنها به نفع طبقات مستضعف جامعه نبود، بلکه ظرفیتی برای سرمایه داران و وابستگان به رژیم فراهم کرد، به گونه ای که تنها ۴۵ خانواده، ۸۵ درصد از شرکت ها را تحت کنترل داشته اند. در این زمینه صاحب نظران بر این نظر هستند در واقع راهبرد رژیم در حوزه صنعت سرازیر کردن ثروت نفتی به سوی وابستگان به دربار بود و ثروت به صورت قطره ای به اقشار اجتماعی جریان می یافت و بر اساس گزارش سازمان بین المللی کار در دهه ۱۳۵۰ ایران به یکی از بدترین کشورهای جهان تبدیل شد. قابل ذکر است که در سال ۱۳۵۷ بر اساس نقل جان فوران در کتاب مقاومت شکننده که توسط احمدتدین ترجمه شده است، شرکت های دارویی ۸۵ تا ۱۰۰ درصد، شرکت های شیمیایی بین ۶۰ تا ۱۰۰ درصد، بافندگی ۸۰ درصد، برخی صنایع غذایی ۷۰ درصد و برخی از مصالح ساختمانی ۵۷ درصد به واردات اتکا داشتند و نکته مهم این است که توزیع ناعادلانه و نابرابری و شکاف طبقاتی در صنایع و شرکت ها در اوج قرار داشت و وضعیت کارگران بسیار نامساعد بود، به گونه ای که در سال ۵۳ بیش از ۷۳ درصد کارگران کمتر از حداقل دستمزد قانونی می گرفته اند. ۳- در حوزه ی آموزش، بهداشت و خدمات هم وضعیت بسیار نامطلوبی بر کشور حاکم بود به عنوان مثال تنها ۱۵ درصد روستاییان در سال ۱۳۵۰ از تحصیلات ابتدایی برخوردار می شدند و درسال ۱۳۵۴، ۶۰ درصد مردان و ۹۰ درصد زنان روستایی بی سواد بودند و بیش از ۶۰ درصد کودکان نمی‌توانستند دوره دبستان را به صورت کامل طی کنند. در سال ۱۳۵۶ کشور ایران در منطقه غرب آسیا بدترین نسبت پزشک بیمار، بالاترین نرخ مرگ و میر نوزادان و اطفال و پایین ترین نسبت تخت بیمارستان به جمعیت را دارا بوده است، در سال‌های ۱۳۵۰، ۹۶ درصد روستاها برق نداشتند و وضعیت شهر نشینی نیز به گونه‌ای بود که در سال ۱۳۵۶ حدود ۴۳ درصد از خانواده های شهرنشین تنها در یک اتاق زندگی می‌کردند.

در این زمینه مرور بر خاطرات باقر پیرنیا که در فاصله سال های ۱۳۴۶ تا ۱۳۵۰ استاندار خراسان بوده است می تواند بخشی از وضعیت حاکم بر کشور - با وجود اینکه به ظاهر به مناطق مرزی همجوار با شوروی سابق نسبت به سایر نقاط رسیدگی بیشتری می شده است - را توصیف کند، او می گوید: «به سالمندان و پیشوایان ده پس از اظهار خوشوقتی از این سفر، گفتم: اعتباری را که در اختیار دارم محدود است و چون به هر دهی که می رفتم، چهار مسئله: آب آشامیدنی، گرمابه، برق و مدرسه مورد توجه اصلی قرار داشت، گفتم هر کدام از چهار برنامه راکه مورد علاقه شما است بگویید تا آن را پس از آمادگی اعتبار انجام دهیم. همه بی کمترین اختلافی اظهار کردند ما تنها برق می‌خواهیم! من در پاسخ گفتم آب آشامیدنی و یا حمام می اندیشم بر برق مقدم باشد. آنان مسیری را نشان دادند که ده سرسبز و آبادی بود در خاک شوروی که ضمناً برق هم داشت، اهالی رباط گفتند برای ما مایه شرمساری است که شب در تاریکی بمانیم و آنان از روشنایی سود جویند، از این رو برای غرور خود میل داریم برق داشته باشیم.» در حوزه کشاورزی، صنعت، بهداشت، خدمات عمومی و.... چهارچوب اصلی و پایه زندگی معیشت مردم را شکل می‌دهد می توان گفت در حالی که رژیم پهلوی به تعبیر خود کشور را در آستانه ورود به دروازه های تمدن بزرگ معرفی می کرد وضعیت اجتماعی، اقتصادی مردم در شرایط فلاکت باری قرار داشت که وضع مسکونی جز برای وابستگان به رژیم و صاحبان شرکت ها و جامعه تجار وحشتناک بود، خدمات درمانی و بهداشتی برای اغنیا بسیار گران و نامطمئن و برای عموم مردم غیر دست یافتنی و خطرناک بود، کشاورزی رو به افول و وابستگی و تضاد طبقاتی در کشور و شکاف پایتخت با شهرستان ها به طرز عجیبی توسعه یافته بود که نتیجه آن افول اقتصادی و تهدید زندگی و معیشت اقشار مختلف از مهم ترین واقعیت ها در سیمای عمومی جامعه بود، وضع فرهنگ و استقلال کشور در عصر پهلوی دوم بسیار بدتر و نگران کننده تر از وضعیت اقتصادی و معیشت بود چه نگاهی گذرا به آن می تواند گوشه ای از وضعیت اسفناک کشور ایران در حاکمیت آن عصر را ترسیم کند. ‌‌‌‌‌‌‌

کلید واژه ها: ایران ملت ایران پهلوی اقتصاد سردار فرزندی


نظر شما :